تا نگاهم میکنی
دلم سریع "حمد و سوره" میخواند...
بیچاره می فهمد،
فاتحه اش خوانده است !!
***
نیستی و نمی دانی که شبهایم
روزها طول می کشد...
***
دسـتـــت را بـیــاور
مــردانـه و زنــانـه اش را بـــی خـیـــــال...!!
دســت بــدهــیــم بــه رســـــم کــــودکــی
قــرار اســت هـــوای هـــم را بـــی اجـــازه داشـــتـه باشـیــــم!!!!
یه روزی یه نفر میاد تو زندگیت،که می فهمی؛
اون چیزی که تورو، روی زمین نگه داشته..
جاذبه ی زمین نیست!
***
مــن قـصــه تـو را تـا ابـد ایـنـگونـه آغـاز مـیـکنــم
یـکــی بـود
هـنـوزم هــسـت
خــدایـــا هــمــیشــه بــاشــد...
***
هوس کردم ...
چنان گیج شوم از تــــــــو
چنان مست شوی از مـــــن
زمین سرگیجه بگیرد ...
که چرا "ما" دو دیوانه
عـــــــاشـــــــق هم هستیم
***
تنهـا برنامه اے کــه تـِکرارش
آرزوےِ هر روز مـَن استـــ
پـَخشِ زنده ےِ
نگـاهِ توستــ … هَمیـن
***
چقدر
زندگی قشنگ می شود
وقتی کسی را داشته باشی
که پا به پای تو
دیوانگی کند!
***
فَقَط یک عشق میتواند معجــــــــزه کنـــد
این معجزه هست که خودش خبر ندارد و من بی اختیار هواایـــــش را دارم
آری عــشق معـجزه میکنـــد
***
عــــــــشـــــق یعنی
وقت بی حوصلگی، حوصله منُ داشته باشه...
***
کـاش بـاورت نـشــود ،
کـه چـقــدر دوســتـت دارم . . . !
تـا تــمــام عـمــر آن را بـــه تــو ثـابــت کــنـم !
***
تســــبــیح میشوم زیر انگشــــتانت
دانـــه دانــــه میـــرانـــی ام
تا خــــودت را بالا ببـــــری . . .
***
اگر شب می دانست كه دلم
تا صبح بی تاب تو خواهد بود
هرگز یلدایی نمی شد
***
هـیـــس !
بیـــن خودمان باشــــد ..
× من هنوز تـ ـو را یـواشکی دوست دارم ×
***
دوستت دارم ، همین ؛
این نه قابل محاسبه است نه قابل شمارش ،
حتی نمی توانی میزانش را تخمین بزنی !
بی انتهاست تا وقتی هستم تا وقتی هستی ، هست به امتداد زندگی …
***
ایــــــن اشکــــــــ هــــا از قلبیستــــــــ
که شبیــــــه دخترکـــــــــے لجبـــــــاز
فقطـــ تــــو را مے خواهـــد و
از بـــــازے با خاطراتـــــــــــ خستهـــ شـــــــده . . .
***
دلى که اندوه دارد
نیاز به شانه دارد
نه نصیحت…
کاش همه این را مى فهمیدند….!
***
این شعر آبی می نشیند روی کاشی
وقتی که معشوق غزل هایم تو باشی
برگرد…
شاید شعر آرامش بگیرد
چیزی نمانده واژه را از هم بپاشی
***
صـــدای قـــلب نــیست
صـــدای پــــای تــوست
کـه شـب ها در ســینـه ام مــی دوی
کـــافی اســـت کــمی خــسته شوی
کـــافی اســـت کــمی بـایـستی …
***
خیلی وقت است فراموش کرده ام …
کدامیک را سخت تر می کشم … ؟
رنــــج !
انتظار !
یا نفس را …
***
گاهی به سرم می زند بزنم زیر همه چیز و همه چیز !
اما سر که کاره ای نیست ، این “دل” است که فرمانروایی میکند …
***
تفاوتی ندارد خواب باشم یا بیدار
زیباترین تصویر پیش چشمانم همیشه “تویی”
***
نمی دانــم …
چــرا بیــن ایــن همــه آدم
پــیــله کــرده امــ
بــه تــو …
شــاید فــقط با تــو
پــروانــه می شـــوم …
***
دلم هوای تو را می کند میروم سراغ شعرهایم…
این روزها خوب یاد گرفته ام
خود را به کوچه علی چپ بزنم……!!
***
وقتی عطر تنت را میخواهم
به باد هم التماس میکنم
خدا که جای خود دارد
***
حکایت کنگر خوردن و لنگر انداختن است
حضور خاطراتت در وجود من …
***
تــو را که از دلــم کم میکنــم
باقیمانده صفــر میشــود …
***
پرستوهای رؤیا
هر شب تو را
در چشم من
تخم می گذارند
و سحرگاهان
فوج فوج
از شاخسار نگاهم
به باغ دلم پر می کشی
و مرا چون سازی
از نغمه های شیرین
پر می کنی
دنیای قشنگی دارم
با خیال بیدارت !
***
همیشه باید کسی باشد
تا بغضهایت را قبل از لرزیدن چانهات بفهمد
باید کسی باشد … …
که وقتی صدایت لرزید بفهمد
که اگر سکوت کردی، بفهمد …
کسی باشد که اگر بهانهگیر شدی بفهمد
کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد
به توجهش احتیاج داری
بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری
بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است
بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران
برایِ بوسیدنش برایِ یک آغوشِ گرم تنگ شده است
همیشه باید کسی باشد همیشه…!